پشت دریاها شهری ست که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است. بام ها جای کبوترهایی ست، که به فواره ی هوش بشری می نگرند. دست هر کودک ده ساله شهر،شاخه ی معرفتی ست. مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند. که به یک شعله، به یک خواب لطیف. خاک،موسیقی احساس تو را می شنود، و صدای پر مرغان اساطیر می آید در باد.
نوشته شده در جمعه 89/1/27ساعت
1:13 عصر توسط بی گناه... نظرات () |
Design By : Night Melody |